ماه آسمان آبی من

عشق- آبادان-ماه- آسمان آبی-ایران

ماه آسمان آبی من

عشق- آبادان-ماه- آسمان آبی-ایران

اروپا

اروپا (1) اروبى. (حدود العالم). اوربى. (التفهیم). اَوَرفى. اروفا. (دمشقى). یکى از پنج قارهء عالم و نزد قدما یکى از سه قسم آبادانى شمال. (حدود العالم).
مساحت سطح آن: پس از استرالیا اروپا کوچکترین برّهاى عالم است. مساحت سطح آن 0922/0/10 هزارگز مربع میباشد و بهمین مناسبت اغلب علماى جغرافیا آنرا شبه‌جزیره‌اى از آسیا محسوب میدارند ولى چون از هر حیث از آسیا متمایز است بهتر این است که قطعهء علیحده محسوب شود.
حدود آن: اروپا از سه طرف محدود بدریا و از یک طرف محدود به برّ بزرگ آسیاست. حدّ شمالى آن اقیانوس منجمد شمالى و حدّ غربى آن اقیانوس اطلس و دریاهاى متعلقهء به آن و حد جنوبى دریاى مدیترانه (بحرالروم) و بحر مرمره و بحر اسود و دریاى آزو(2) است و از طرف مشرق محدود به آسیا است و کوه اورال آنرا از آسیا جدا میکند و حدّ جنوب شرقى آن دریاى خزر و کوه قفقاز است.
وضع جغرافیائى و ابعاد آن: اروپا بین هفتادویک درجه و یازده دقیقه و سى‌وپنج ثانیهء عرض شمالى و دوازده درجه و چهل دقیقهء طول غربى و شصت درجه طول شرقیست (نسبت بخط نصف‌النهار پاریس) منتهى عرض آن از دماغهء شمال تا جزیرهء کاندى(3) در اقریطش (کرِت)(4) 4000 هزارگز و منتهى طول آن از دماغهء رُکا(5) در پرتقال تا دریاى کارا در شمال شرقى اروپا 5650 هزارگز است.
احوال معرفة‌الارضى اروپا: اروپا در هر یک از ادوار معرفة‌الارضى تغییرات فاحشى یافته تا بوضع کنونى درآمده است. در عهد اول خشکى پهناورى در تمام شمال و مرکز اروپا و قسمت شمالى اقیانوس اطلس کشیده شده از مشرق و جنوب بدو دریاى باریک محدود میگشت. این دو دریا در جنوب غربى اروپا بیکدیگر رسیده اقیانوس منجمد شمالى و اقیانوس کبیر را بیکدیگر راه میدادند. در این عهد سلسله کوهى بنام رشتهء کالدونى(6)در شمال اروپا پیدا شد و رشتهء دیگرى بنام هرسى‌نین(7)در مرکز این قطعه سر از خاک بدر کرد. کوههاى کنونى انگلیس و اسکاندیناو از سلسلهء اول و جبال وژ(8) در فرانسه و هارز(9) و جنگل سیاه(10) و سایر کوههاى مرکزى فرانسه و آلمان از رشتهء دوم باقیمانده‌اند. در عهد دوم مرکز اروپا در آب فرورفته و جزایر چندى سر از آب بیرون آورد. در عهد سوم کوههاى پیرنه و آلپ و کارپات و قفقاز تشکیل شد و اراضى شمال اقیانوس اطلس را آب فراگرفت ولى بحر مدیترانه از مشرق مسدود گردید. در عهد چهارم دریاى مدیترانه ببحر اسود راه یافت و بحر آدریاتیک و اژه در بحرالروم پیدا شده این دریا بشکل کنونى درآمد. هم در این عهد تغییرات بزرگ سبب تغییر آب و هواى اروپا گشته سرماى شدید موجب باریدن برفهاى عظیم و ایجاد یخچالهاى وسیع شد و قسمت بسیار از زمینهاى اروپا در زیر یخچالها (توچال) پوشیده گشت. این یخچالها تغییراتى در زمینهاى اروپا داده و از خود آثارى بجا گذاشته‌اند که هنوز دیده میشود.
پستى و بلندى: زمینهاى اروپا را نسبت بسایر قطعات ارتفاع بسیار نیست. ارتفاع متوسط آن از 330 متر نمیگذرد در صورتى که ارتفاع متوسط تمام خشکى‌هاى کرهء زمین نزدیک به 700 گز و ارتفاع متوسط آسیا از هزارگز متجاوز است. مرتفعات اروپا تقریباً ثلث زمینهاى این قطعه میباشد. سلسله کوههاى مهم آن در مرکز و جنوب واقع شده و جلگه‌هایش غالباً بسواحل دریا متوجه میشوند. برجستگى‌هاى اروپا، قسمتى از عهد اول و قسمتى از عهد سوم معرفة‌الارضى میباشد. کوههاى قدیمى بواسطهء تأثیرات خارجى کوتاه و کم‌ارتفاع شده‌اند قللشان مسطح و گنبدمانند گشته بریدگیهاى خود را از دست داده‌اند. از کوههاى عهد اول جبال انگلیس و اسکاتلند و اسکاندیناو بقایاى سلسلهء کالدونى هستند که دریاهاى کم‌عمقى مانند ایرلند و بحر شمال آنها را از یکدیگر جدا ساخته است و کوههاى مرکزى آلمان و جنگل سیاه و کوههاى وژ و ماسیف سانترال(11)(کوههاى مرکزى فرانسه) و مرتفعات جنوبى ایرلند از رشتهء قدیمى هرسى‌نین باقیمانده‌اند. جبال جدیده هنوز خط‌الرأس‌هاى مضرس و قلل ناهموار دارند و از حیث ارتفاع معتبرترین کوههاى اروپا بشمار میروند. مهمترین آنها بترتیب از ساحل اقیانوس اطلس عبارتند از سیرامورنا(12) در اسپانیا، رشتهء پیرنه(13) (جبل البرانس) بین فرانسه و اسپانى که قلهء معروفش نتو(14) 3404 گز ارتفاع دارد، سلسلهء آلپ(15) که از خلیج ژن در فرانسه تا ساحل آدریاتیک کشیده شده و بسه قسمت غربى و شرقى و مرکزى تقسیم میشود. آلپهاى غربى بین فرانسه و ایتالیا و آلپهاى مرکزى در سوئیس و آلپهاى شرقى در اطریش است. سلسلهء آلپ مرتفعترین جبال اروپا و رئوس آن از برف و یخ پوشیده شده ارفع قلل آن من بلان(16) (سفید کوه) 4800 گز بلندى دارد. با این حال این سلسله را معابرى است که به آسانى از آنها عبور میکنند. معروفترین این معابر من‌سنى(17) در فرانسه، سمپلون(18) و سن‌گتار(19) و سن‌برنارد(20) مابین سوئیس و ایتالیا میباشد. دیگر سلسلهء آپنن(21)در ایتالیا و آلپهاى دیناریک در ساحل شرقى دریاى آدریاتیک، رشتهء کارپات(22) در شمال مجارستان و کوههاى بالکان و کریمه و جبال قفقاز و اورال که سرحد آسیا و اروپا میباشند. اروپا را فلوات وسیع نیست ولى برعکس جلگه‌هاى آن بسیار است بطورى که دو ثلث این قطعه از همین زمینهاى پست تشکیل میشود. معروفترین فلاتهاى اروپا فلات بوهم(23) و فلات ترانسیلوانى و فلات ایبرى و مهمترین جلگه‌هاى آن جلگهء پو(24) در ایتالیا و جلگهء مجارستان و رومانى و جلگهء اروپاى مرکزى است. جلگهء اخیر از ساحل اقیانوس اطلس آغاز شده، جنوب انگلیس و سوئد و شمال فرانسه و آلمان و تمام هلند و قسمتى از بلژیک را طى کرده به لهستان میرسد و در اینجا جلگهء لهستان و پس از آن جلگهء وسیع روسیه را بخود ضمیمه کرده بدشت پهناور سیبرى مى‌پیوندد. حدّ جلگهء اروپاى مرکزى و دشت سیبرى سلسله جبال اورال میباشد که مرتفعترین قلل آن از 1600 گز بلندتر نیست. در تمام این جلگه مرتفعاتى جز فلات والدائى در روسیه دیده نمیشود. جلگهء اروپاى مرکزى در پاره‌اى قسمتها از دشتهاى رسوبى و قعر دریاى قدیمى تشکیل یافته ولى قسمت بیشتر آن در زیر یخچالهاى عهد چهارم بوده که اکنون اثر رسوبات آنها باقى است.
آتش‌فشانها: قلل آتش‌فشان اروپا عبارتند از هکلا در جزیرهء ایسلند، اتنا در جزیرهء سیسیل (صقلیه)، وزوو(25) در ایتالیا نزدیک شهر ناپل و استرمبلى(26) که در جزایر لیپارى(27) واقع است. آتشفشان وزوو دو شهر ایتالیا پمپئى و هرکولانم را در سنهء 79 م. ویران ساخت و مردم آنجا را هلاک کرد.
علل ترقى اروپا: سبب ترقى و پیشرفت اروپا حسن موقع آن است زیرا که این قطعه در نیمکرهء شمالى و در بهترین مناطق کرهء ارض (منطقهء معتدله) میان سه قطعهء آسیا و افریقا و امریکا واقع است. دریاهاى بزرگ وسیلهء ارتباط آن را با قطعات دیگر بسهولت فراهم کرده و دریاهاى فرعى از همه طرف در خاکها پیش رفته بدین وسیله نقاط داخلى را بهم مربوط کرده‌اند بطورى که جز سه کشور سوئیس و اطریش و مجارستان تمام ممالک اروپا دست بدریا دارند. وجود این دریاها و عدم کوهها و فلوات مرتفع یا صحراهاى سخت اروپا را داراى آب و هواى بحرى و بارانهاى مفید کرده و موانع ارتباط مردم و نشر تمدن و مشکلهاى دیگر را از میان برداشته است.
شبه‌جزیره‌ها و جزایر: عمده مزیّت اروپا نسبت بسایر قطعات عالم وضع بریدگى زیاد سواحل آن است که تمام نقاط آنرا بدریا نزدیک کرده و از فوائد آن اراضى اطراف بهره‌مند میشوند و در سواحل دریا تشکیل شبه‌جزیره‌ها از قبیل شبه‌جزیرهء کانن(28) و کلا(29) و اسکاندیناوى(30) در شمال و شبه‌جزیرهء ژوتلند(31) و برتانى(32) و ایبرى(33)در مغرب و شبه‌جزیره‌هاى ایتالى و بالکان و کریمه(34) در جنوب داده است. بعلاوه جزایر بسیار از قبیل جزایر نروژ و دانمارک و جزایر فروئه(35) گنگبار برتانى کبیر و جزایر آنگلونرماند(36) در اقیانوس اطلس و جزایر بالئار(37) و کُرس(38) و ساردنى(39) و سیسیل (صقلیة)(40) و گنگبار یونان و جزیرهء کرت (اقریطش) در جنوب از هر طرف آنرا احاطه کرده‌اند و کلیةً در هر 290 هزارگز مربع یک هزارگز آن سواحل دریاست و این وضع طبیعى و بریدگى سواحل علاوه بر اینکه در تسهیل روابط حمل و نقل کمک میکند به ترقیات اوضاع طبیعى و تمدن ساکنین آن نیز مساعدت تامه کرده و بهمین واسطه است که اروپائیان با سرعت بسیار ترقى کرده‌اند.
دریاهاى عمدهء اروپا: اروپا از سه طرف محدود بدریاست. نامهاى دریاها و متفرعات آنها از اینقرار است: 1 – اقیانوس منجمد شمال که دریاى کارا و بحر ابیض از متفرعات آن است (سواحل دریا در این نقاط پست و باتلاقى است). 2 – اقیانوس اطلس که متفرعات آن دریاى بالتیک (خلیج بتنى(41) و فنلاند(42) و ریگا(43) از متفرعات دریاى بالتیک است و تنگه‌هاى اسکاژراک(44) و کاتگا(45) و سوند(46) و بلت کبرى(47) و بلت صغرى(48) آنرا به اقیانوس اطلس متصل میکند). دیگر از متفرعات اقیانوس اطلس دریاى شمال است که تخته‌سنگهاى تحت‌البحرى در آن بسیار است متفرعات آن پادکاله(49) (مابین انگلیس و فرانسه) و دریاى مانش(50) و دریاى ایرلند(51) و خلیج گاسکنى(52) است. شورى آب اقیانوس اطلس از سه الى چهار درجه است. 3 – دریاى مدیترانه که از تنگهء جبل‌الطارق(53) شروع میشود خلیج‌هاى لیون(54) و ژن(55) دریاى تیرنى(56) و دریاى ایونى(57) و دریاى آدریاتیک(58) و دریاى مجمع‌الجزایر یا بحر اژه(59) و دریاى مرمره که بواسطهء تنگه‌هاى داردانل و بسفر(60) به بحر اسود وصل میشود و دریاى سیاه که آزو(61) از متفرعات آن است.
دریاى خزر که در جنوب شرقى اروپا واقع شده حدود جنوبى آن متعلق به ایران میباشد و شورى آب آن 4 درجه است.
آب و هوا: کلیةً آب و هواى اروپا ملایم و معتدل است و باختلاف مجاورت با دریا و نزدیکى با بادهاى غربى و عرض جغرافیائى و شکل کوهها تغییر مى‌یابد و حوالى دریا آب و هواى بحرى دارد ولى آب و هواى نواحى شرقى کلیةً خشک و از ملایمت هوا بتدریج از مغرب بمشرق کاسته میشود. آب و هواى سواحل اقیانوس اطلس منظم و مرطوب و ملایم است، در تابستان خنک و در زمستان معتدل میباشد، باران هم در تمام فصول در آنجا میبارد و در فصل زمستان بیشتر است. باد غربى هم پیوسته در سواحل مزبور میوزد و هواى آنجا را ملایم مى‌کند. درجهء حرارت مابین 31 درجه و 5/30 درجه است و تمام اراضى روسیه دویست روز از سال منجمد و یخ سطح آن را پوشانده است. اثر باد غربى هم در حدود غربى احساس میشود و در حدود مرکزى در تابستان بادهاى شمالى و در زمستان بادهاى شرقى از آسیا میوزد. آب و هواى حدود جنوبى از اروپا یا آب و هواى سواحل مدیترانه نیز بحرى و کلیةً گرمست و اغلب در مدت تابستان خشک و سوزان میشود و در زمستان ملایم است و درجهء حرارت متوسط آن شانزده درجه است و در مدت زمستان بعلاوه بادهاى موسمى مختلف از حدود سواحل بسمت دریا میوزد و در هر جا اسم مخصوصى دارد (در سواحل دریاى آدریاتیک موسوم به برا(62) و در سواحل خلیج لیون فرانسه معروف به میسترال(63) و در حدود افریقا موسوم به سیرُکو(64) است) و در تابستان همهء بادهاى دریائى بسمت سواحل میوزد، در این حال در حدود صحراى افریقا بسیار و سخت است. هواى سواحل مدیترانه بواسطهء خشکى آن روشن نیز هست و در نقاط بعیده اشیاء مختلفه بخوبى مشاهده میشود و نور آفتاب روشنائى مخصوص دارد ولى با وجود این باران در سواحل مزبور بسیار است ولى مدت آن کم و سیلابى است و در زمستان هم اغلب میبارد.
رودهاى اروپا:
رودهاى اروپا تماماً داراى مجرائى منظم و سیرى ملایم میباشند و از هر حیث براى کشتى‌رانى قابل هستند و عموماً رودهاى مزبور چندان بسیار و بزرگ نیستند و نمیتوان آنها را با نیل و آمازن برابر دانست. بزرگترین رودهاى اروپا در حدود شرقى در جلگهء روسیه جارى است و اول آن وُلگا(65) است که 3395 هزارگز طول دارد و شعب اُکا(66) و کاما(67) در آن داخل مى‌شوند هر یک به مراتب از رودهاى غربى اروپا بزرگتر مى‌باشند. دوم رود اروپا در طول، رود دانوب(68) است، پس از آن رودهاى دنیپر(69) و دُن(70) و پچرا(71) و دنیستر(72) و رَن(73) و اِلب(74)و ویستول(75) و دُار(76) وتاژ(77) و رُن(78) و سن(79) و پو(80) و تیبر(81) و تایمز(82)اند. مرکز یا بعبارة اُخرى منشأ عمده‌اى که رودهاى اروپا را موجد است فلات والدائى(83) روسیه و کوه آلپ میباشد. از فلات والدائى رودهاى ولگا و دونا(84) و دنیپر و از آلپ، رَن و رُن و پو و شعبهء مهم دانوب «این»(85) تولید میشود. تمام رودهاى اروپا بچهار مصب عمده تقسیم میشود: مصب اقیانوس منجمد شمالى، مصب اقیانوس اطلس، مصب مدیترانه و بحر اسود و متفرعات آن، مصب بحر خزر. این تقسیم جنس رودهاى اروپا را درست معین نمیکند و وضع طبیعى آنها را ظاهر نمیسازد و بنابراین بهتر آن است که رودهاى اروپا را بدسته‌هاى معین تقسیم کرده و از وضع اراضى و مجارى هر یک سخن رانیم. از حیث وضع طبیعى نیز رودهاى اروپا بچهار دسته تقسیم میشود: رودهاى اقیانوس اطلس، رودهاى شرقى، رودهاى آلپى، رودهاى مدیترانه.
1 – رودهاى اقیانوس اطلس: رودهاى مزبور چون از بارانهاى منظمى که درتمام فصول مى‌بارد تولید مى‌شود داراى سیرى ملایم است و عموماً در جلگه‌هاى سراشیب وسیعى جارى مى‌باشد و مجارى آنها هم پستى و بلندى بسیار که مانععبور و مرور کشتى شود ندارد و چون سرچشمهء آنها از کوههاى مرکزى اروپاست و آب آنها هم بواسطهء باران و ذوب یخ و برف حاصل میشود زیاده و کم نمى‌گردد و رودهاى مزبور داراى مصبى عمیق و منظم هستند، دلتا در آنها دیده نمى‌شود، بعلاوه چون در جریان خود گل و لاى همراه ندارد مجرى و مصب آنها هیچ وقت پر نشده و بالا نمى‌آید و عایقى براى ورود و خروج کشتى‌ها برودخانه‌ها تولید نمى‌نماید.
2 – رودهاى شرقى: رودهاى مزبور که در جلگهء روسیه جارى هستند از فلات مرکزى سرچشمه گرفته و در مدت زمستان منجمد و سیر آنها نیز منظم نیست و در مدت بهار و پائیز نیز طغیان میکند. در تابستان آب آنها بسیار کم میباشد زیرا منبع و سرچشمه‌اى که منظماً به آنها آب برساند ندارد ولى چون در جلگه‌هاى مسطح جارى میباشد براى کشتى‌رانى صلاحیت تامه دارد و عمدهء ترقیات ملت روس هم از این راه بوده است.
3 – رودهاى آلپى: رودهاى مزبور چون از ذوب برف بوجود مى‌آیند ابتدا داراى سیرى سریع و مجرائى عظیم میباشند و تشکیل آبشارهاى بسیار میدهند که بکار حرکت کارخانجات میرود ولى در نزدیک مصب نسبةً منظم‌تر هستند و طغیان آنها هم در بهار است زیرا در این‌وقت ذوب برف آلپ آب رودخانه‌ها را زیاده میکند و تا اواخر تابستان بهمین حال است ولى در زمستان کم‌آب میشوند. رودهاى مزبور در جریان خود گل و لاى بسیار همراه آورده در مصب رسوب میکند. (رُن و شعب آن، پو و شعب آن، این(86)و دراو(87) و ساو(88) از ملحقات دانوب). 4 – رودهاى مدیترانه که سیلابى و داراى جریان غیرمنظم و تند هستند در موقع بهار و پائیز طغیان کرده و در زمستان کم‌آب میشوند و کشتى‌رانى بخوبى در آن نمیشود اغلب گل و لاى بسیار همراه خود مى‌آورند و تشکیل دلتاهاى وسیعى در نزدیک مصب میدهد.
دریاچه‌هاى اروپا: دریاچه‌هاى اروپا بسیار میباشند ولى هیچیک بوسعت دریاچه‌هاى آمریکا و افریقا نیستند و عموماً از خرابى سطح فوقانى اراضى و یا بواسطهء خاکهاى رسوبى یخچالها تولید میشوند. دریاچه‌هائیکه از خرابى سطح فوقانى اراضى حاصل شده‌اند دریاچه‌هاى اِکس و کمبرلند(89)و دریاچهء پاون(90) در فرانسه و وتر(91) و ونر(92) در سوئد و نروژ و بالاتن(93) در هنگرى میباشند. دریاچه‌هاى یخچالى، دریاچه‌هاى فنلاند و شمال سوئد و لادُگا(94) اُنِگا(95) و ایلمن(96) و پى‌پوس(97) در روسیه و ماژور(98) و کم(99) و گارد(100) و ژنو(101) و کاترکانتن(102) و زوریخ(103) و غیره است بعلاوه بعضى دریاچه‌هاى‌کوچک نیز در مصب رودها تشکیل یافته مثل دریاچه‌هاى کوچک پو(104).
وضع سواحل اروپا: مزایاى وضع طبیعى و بریدگیهاى بسیار سواحل اروپا که نقاط دوردست آنرا بدریا نزدیک ساخته و وضع مناسب دماغه‌ها و پیش آمدگیها که بمناسبت موقع در محلى مرتفع و در جائى پست است و همچنین توافق و مناسبت پیش آمدگیها و فرورفتگیها که به بحرپیمائى و دریانوردى اروپائیان مساعدت کرده و موانع و اشکالات مراوده و مرابطه را برطرف ساخته است در ترقى اخلاق و وضع زندگانى اروپائیان بسیار کمک کرده است. سواحل اروپا به 4 قسمت میشود:
1 – سواحل اقیانوس منجمد شمالى که حد شمالى جلگهء بزرگ روسیه است. پست و باتلاقى است و چون مدتى از سال منجمد است چندان مفید نیست و در بعضى نقاط تخته‌سنگى و در برخى دیگر پست است و بندر آرخانگلسک(105) در حدود جنوبى آن واقع است و مصب رودهاى پچرا(106) و دوینا(107) و جزایر کالگواف(108) و وى گاچ(109) و نوول زمبل(110) در حدود سواحل واقع شده است. 2 – سواحل اقیانوس اطلس در شمال در حدود شبه جزیرهء اسکاندیناوى بریدگى زیاد دارد و تشکیل تخته سنگها و جزایر کوچک بسیار داده است که آنها را فیورد(111)میگویند و مجمع‌الجزایر لفدن(112) در شمال آن است و کلیةً سواحل مزبور تخته سنگى است. سواحل دریاى بالتیک عموماً پست است زیرا از همه طرف محدود بجلگه میباشد و جزایر گوتلند(113) و اُلند(114) در حدود سوئد و آلند(115) در حدود فنلاند و اُزِل(116) و داگو(117) در خلیج ریگا(118) واقع شده. خلیج‌هاى فنلاند و ریگا در حدود شرقى آن و خلیجهاى کوریش هاف(119) و فریش هاف(120) در سواحل جنوبى آن است. اراضى سواحل جنوبى دریاى بالتیک در نقاطى که از جنس آهک و گچ بوده خراب شده و نقاطى که از سنگ سماق تشکیل یافته باقیمانده و تشکیل بریدگى بسیار داده است و جزایر سیلند(121) و فیونى(122)و فالستر(123) که متعلق بدانمارک میباشد در مدخل آن واقع شده‌اند از شبه جزیرهء ژوتلند(124) تا باب پادُکاله(125) سواحل دریاى شمال بسیار پست است و طوفان سخت آن نقاط باعث خرابى سواحل شده و آب دریا مقدار کثیرى از سواحل را فراگرفته است و عدهء بسیارى از اهالى آن نقاط را تلف کرده و خلیج زوئیدرزه(126) در سواحل هلاند است جنس اراضى سواحل دریاى مانش در حدود فرانسه رسوبى و پست است و در شمال برتانى تخته سنگى میشود و جزایر آنگلونُرماند(127) و دماغهء سنِماتیو(128) در آن واقع است. سواحل خلیج گاسکنى هم در شمال شنزار و رسوبى است و مثل خطى مستقیم که در آن تپه‌هاى بسیار دیده میشود واقع شده است از این ببعد تا دماغهء فى‌نیستر(129) وضع سواحل بواسطهء رشتهء کوه کانتابر(130) تخته‌سنگى میشود و چون جنس احجار آن مختلف است بریدگى هم در آن دیده میشود. سواحل پرتقال عبارت از حدود غربى فلات هیبریک(131) است در بعضى نقاط مرتفع و در نقاط دیگر پست است، مصب رود تاژ(132) و دماغهء رُکا(133) و دماغهء سن‌ونسان(134)در جنوب آن است. سواحل ایرلاند و برتانى کبیر آنچه در مغرب است تخته سنگى و بریدگى زیاد دارد و جزو عمدهء سواحل شرقى رسوبیست و بریدگى چندان در آن یافت نمیشود. 3 – سواحل مدیترانه در مواقعى که محدود بکوه است تخته‌سنگى و مرتفع و در نقاطى که محدود بجلگه است رسوبى و پست میباشد. بریدگى سواحل اسپانى کمتر و اراضى آن جلگه است و دماغه‌هاى گاتا(135) و پالس(136) و کرئوس(137) در آن است و جزایر بالئار(138) در حدود شرقى آن میباشد. سواحل فرانسه در حدود خلیج لیون(139) رسوبى و پست و در حدود شرقى آن که منتهاى جنوبى کوه است مرتفع و تخته‌سنگى است و جزایر کُرس(140) و ساردنى(141) در مقابل آن واقع شده. سواحل ایطالیا هم مثل سواحل اسپانى اغلب نقاط آن رسوبى است باستثناى خلیج ژن(142)و سواحل جنوبى ایطالیا و سیسیل (صقلیه) تخته سنگى میباشند. مابین سیسیل و شبه جزیرهء کالابر(143) تنگهء مسین(144) است که چندان عمقى ندارد و جزیرهء مالت(145) نیز در جنوب سیسیل واقع شده است. سواحل شرقى دریاى آدریاتیک در شمال و جنوب، تخته سنگى و مرتفع و در وسط رسوبى و پست است و بریدگى بسیار دارد. جزایر ایلیرى(146) و ایونى(147) در شمال و جنوب آن واقع است. سواحل یونان هم بریدگى بسیار دارد و خلیج کُرنت در مغرب آن واقع شده و شبه‌جزیرهء مُره(148) را که بشکل برگ توت است بیونان متصل میسازد و بعلاوه جزایر بسیارى هم از اطراف آنرا احاطه کرده و عمدهء آنها جزیرهء اقریطش(149) و گنگبار سیکلاد(150) است و دماغهء ماتاپان(151) نیز در جنوب آن واقع شده است سواحل بحر اسود در حدود بالکان و شبه جزیرهء کریمه و سواحل شرقى تخته‌سنگى و مابین کریمه و بالکان رسوبیست و مصب رودهاى‌جنوبى روسیه در آن است و تنگهء پِرِکُپ(152) شبه جزیرهء کریمه را بجلگهء روسیه و تنگه کِرچ(153) دریاى آزو(154) را به بحر اسود متصل میکند. 4 – سواحل بحر خزر که در شمال پست و باتلاقى و شنزار و از رسوب رودهاى وُلگا و اورال تشکیل یافته است.
جغرافیاى اقتصادى اروپا
نباتات: نباتات اروپا با وضع آب و هواى آن مناسب است. در نقاط سردسیر شمالى نباتات بسیار کم و در نقاط گرمسیر بیشتر است نباتات مواضع مرطوبى داراى برگهاى پهن و سبز و نباتات مواقع کم آب کم برگ و صمغى است و کلیةً از حیث نباتات هم اروپا بر سایر قطعات عالم مزیت دارد زیرا تا هفتاد درجهء عرض شمالى هم جو در آن زراعت میشود و درخت گیلاس نمو میکند نباتات اروپا به چهار منطقه تقسیم میشود: اول منطقهء منجمد شمالى که از شمال سوئد و نروژ و روسیه تا اورال ممتد است. درخت در آن بهیچ وجه یافت نمیشود و بادهاى شمالى مقدار جزئى نباتات آنرا که چمن‌زارهاى پست و خزه است خشک و زرد میکند و آن اراضى را توندرا(155) مى‌گویند. دوم منطقهء معتدلهء سرد که به مواقع جنگلى و چمنزار و استپ(156) تقسیم مى‌شود جنگلهاى آن قسمت عمده نباتات اروپا را تشکیل مى‌دهد و از حدود جنوب توندرا شروع شده و تقریباً تا 45 درجهء عرض شمالى ختم مى‌شود و داراى درختهاى کاج و سرو و چنار و لبلاب و زیتون و بلوط و درخت گردو است. در جنوب جنگلها قسمت چمنزار است که در بعضى نقاط مثل حدود بحر خزر ریگزار و شوره‌زار و در برخى نقاط مثل خاک سیاه روسیه حاصلخیز و مفید است و در نقاط دیگر چراگاههاى طبیعى را تشکیل میدهد. سوم منطقه معتدلهء گرم که شامل نقاط جنوبى اروپا است و داراى نباتات گرمسیر از قبیل مو و مرکبات و زیتون و انجیر و توت مى‌باشند و فلات‌هاى مرتفعه آن چمنزار است (فلات اسپانى). چهارم منطقهء کوههاى مرتفعه – که داراى نباتات مناطق مختلفه است و از 2700 گز به بالا مجاور منطقهء برف و یخ دائمى لیشن مشاهده مى‌شود.
حیوانات آن: کلیةً حیوانات اروپا بدو منطقه تقسیم میشود: اول منطقهء قطبى که درجهء حرارت متوسط حرارت آن صفر است داراى حیوانات سردسیرى از قبیل گوزن و خرس سفید و خرگوش و روباه سفید و موش قطبى و قاقم است. دوم منطقهء تحت قطبى که قسمت شمال آن داراى گوشتخوارهاى متوسط و هوام‌خوار از قبیل گراز و گوزن و غزال و گرگ و روباه و راسو و خرگوش و جوجه‌تیغى و موش‌کور و حیوانات بسیار دیگر است و در مواقع مختلفه آن حیوانات بسیار دیگر یافت شود مثل مرال و موش (جلگه‌ها و ریگزارها) و خرس خاکسترى و گربهء وحشى و آهو و عقاب و کرکس (کوهها و فلاتها). دیگر حیوانات جنوبى اروپا که حیوانات آن گرمسیرى است از قبیل کفتار و شغال و هوام مثل ملخ و جوجه‌تیغى و بعضى اقسام خزنده.
معادن اروپا: معادن اروپا بسیار است ولى توانائى برابرى با معادن آسیا و امریکا ندارد. معادن عمدهء آن نفط و آهن و زغال سنگ آن چندان فراوان نیست ولى خوب استخراج شده و بهمین جهت است که ذغال اروپا بیشتر از سایر قطعات بمصرف میرود معادن آن در حدود غربى اروپا در کوههاى عصر اول است (انگلیس و شمال فرانسه و جنوب بلژیک و شمال آلمان) علاوه بر این بعضى معادن مس و روى و طلا و طلاى سفید در حدود اروپاى شرقى مشاهده میشود ولى چندان قابل ملاحظه نیست.
جغرافیاى سیاسى اروپا
جمعیت: مزایائى که از حیث وضع طبیعى براى اروپا ذکر کردیم باعث کثرت جمعیت آن گردیده است در قدیم چون طوایف مختلفهء آسیا از هر جهت وسائل زندگانى را در اروپا سهل و آسان و فراهم میدیدند بدانجا هجوم مى‌آوردند و در قرون اخیره هم ترقى صنعت و تجارت و پیشرفت امور معیشت و کلیةً درجهء عالى تمدن آن ازدیاد جمعیت اروپا را سبب شده است جمعیت اروپا قریب 500 میلیون تن است و اگرچه از حیث جمعیت در درجهء دوم واقع است و آسیا با وسعت بسیار داراى هشتصد میلیون است ولى نسبت بسایر قطعات عالم جمعیت آن بسیار زیاده‌تر است. جمعیت اروپا در هر هزار گز مربع پنجاه تن است در صورتى که در آسیا نوزده تن است ولى جمعیت اروپا بطور تساوى و تناسب در نقاط مختلفهء آن تقسیم نشده و کلیةً حدود غربى و مراکز صنعتى آن از حدود شرقى و مراکز زراعتى و نقاط کوهستانى بیشتر جمعیت دارد و بطورى زندگانى در نقاط صنعتى مخصوصاً در گلاسکو بسختى میگذرد که اهالى مجبورند قوت لایموت خود را از خارج تهیه کنند.
نژادهاى عمدهء اروپا: نژاد اهالى اروپا مختلف و مخلوط است و در ازمنهء ماقبل‌تاریخ نژادهاى هند و اروپائى یا آریائى از آسیا و قفقاز به آنجا مهاجرت کرده بوضع بربریت در غارها و روى دریاچه‌ها و بالاخره در بناهائى که از سنگ تهیه میکردند با آلات سنگى و فلزى زندگانى میگذرانیدند و بعدها طوایفى به اسم سِلت(157) از آسیا به اروپا مهاجرت کرده و طوایف قدیم را مغلوب ساخته خود بجاى آنان در آنجا اقامت کردند و همین قسم گلواها(158) و ژرمن‌ها(159) و اسلاوها(160)و فینواها(161) و بعدها هون‌ها(162) و مغولها و ترکها بشکل طوایف فاتح و جنگجو به اروپا هجوم آورده و طوایف سابق را بزوایا و نقاط دورافتادهء اروپا راندند و هر طایفه که نمى‌توانست سابقین خود را مغلوب سازد در حدود شرقى اروپا متفرق میگردید مانند اسلاوها و ترکها. کلیةً اهالى اروپا بدو نژاد عمده تقسیم میشوند: اول – نژاد سفید یا هند و اروپائى که آن هم بسفید پوست و گندم‌گون تقسیم میشود. نژاد آریائى سیاه چهره در جنوب و مرکز اروپا سکنى دارند اسپانى و پرتقال و بالئار(163) و کُرس(164) و ساردنى(165) و ایطالى و سیسیل در جنوب شط رُن(166) و سویس و مشرق و مرکز فرانسه. قد آنها پست (یک گز و 62 صدم گز) و داراى سرى طویل و موهاى سیاه و پوستى گندمگون یا مایل بسیاهى هستند. نژاد سفید پوست در مشرق و شمال اروپا سکنى دارند مرکز و شمال روسیه داراى سرى مدور و قامتى متوسط و چهرهء پهن و چشمهاى خاکسترى یا آبى میباشند ولى در شمال (سوئد و نروژ و شمال انگلیس و هلاند) داراى قامتى طویل (یک گز و 73 صدم گز) و موهائى زرد یا خرمایى رنگ و سرى طویل و چشمهاى آبى و پوستى سفید هستند. عده‌اى از نژاد سامى که یهود هستند جزو نژاد سفید محسوب میشوند، ولى پوست بدن آنها قدرى تیره است. طوایف مزبور در تمام ممالک اروپا مخصوصاً در رومانى و جنوب غربى روسیه پراکنده‌اند. دوم نژاد زرد که در حدود شمالى و شرقى و جنوب شرقى سکنى دارند و عبارت از لاپنها(167) و سامویدها(168) و فینواهاى شمال شرقى و مجارها و بلغارها و ترکهاى عثمانى و تاتارهاى حوالى وُلگا(169) که موسوم به کالموک(170) میباشند.
زبانهاى عمدهء اروپا: زبانهاى عمدهء متداولهء در اروپا دو زبان است، یکى زبان هندواروپائى که زبان عدهء کثیرى از ساکنین اروپاست، دیگر زبان اورال – آلتائى(171). زبان هند و اروپائى بسه رشته عمده منشعب میشود: اول – زبان رومانى که چنانکه از نام آن استنباط میشود زبانى است که رومیان قدیم تکلم میکردند و مخلوط بزبان یونانى و لاتینى است(172). و در این زبان رشته‌هاى بسیار دیده میشود که عمدهء آنها در اروپاى غربى تکلم میشود و عبارتست از پرتقالى و اسپانیولى و فرانسوى و ایطالیائى و رومانى و یونانى و آلبانى (دو زبان اخیر مخصوصاً مشتق از زبان یونانى قدیم است) و عدهء تکلم‌کنندگان زبان مزبور 110000000 است. دوم زبان ژرمنى که اصل و ریشهء بعضى زبانهاى دیگر است و از آنهم زبانهاى مختلف مشتق گردیده است مثل زبان آلمانى (در آلمان و اطریش و قسمتى از هنگرى ترانسیلوانى(173) و لهستان(174) تکلم میشود) که بدو جزء منقسم میشود: یکى زبان آلمانى علیا که زبان ادبى و معمول نویسندگان است و در جنوب تکلم میشود دیگر زبان آلمانى سفلى که در جلگه‌هاى شمالى تکلم میشود و زبان انگلیسى و هلندى و فلاماند(175) از آن مشتق میباشند. زبان انگلیسى ابتدا در قرن ششم از آلمان شمالى بانگلیس نقل شده و با زبان فرانسه مخلوط گردیده، زبان کنونى انگلیس را تشکیل داده است و زبان انگلیسى امروز در جنوب افریقا و شمال آمریکا و استرالیا و اغلب جزایر معمول است و عدهء متکلمین آن 150000000 است دیگر از مشتقات زبان آلمانى سفلى زبان اسکاندیناویست که در سوئد و نروژ و دانمارک تکلم میشود متکلمین زبان ژرمن و مشتقات آن در اروپا 130000000 است. سوم زبان اسلاو که آنهم مشتقات زیاد دارد و عمدهء آن زبان روسى است، دیگر زبان چک(176) که در بوهم معمول است و زبان لهستانى در لهستان(177) و زبان صرب کرآت(178) در جنوب بالکان و زبان بلغارى در بلغارستان و متکلمین آن 110000000 است. دیگر از زبانهاى هند و اروپائى زبان سلت است که در برتانى فرانسه و ایالت گال(179) و ایرلاند(180) انگلیس تکلم میشود و زبان لیتوانى(181) و لت(182) که در حدود شرقى بحر بالتیک معمول است. زبان اورال و آلتائى زبان زرد پوستهاى اروپاست و متکلمین آن ترکان و مجارهاى هنگرى و فنلاندیها و لهستانیها و لاپُن‌ها و ساموئدیها و تاتارهاى شرقى روسیه و غیره است.
مذاهب عمدهء اروپا: مذاهب عمدهء اروپا بت‌پرستى و مذهب یهود و اسلام و عیسویت است. لاپُن‌ها و سامویدهاى شمالى بت‌پرست هستند. پیروان مذهب یهود که همان بنى‌اسرائیلى‌ها باشند بعدهء شش میلیون 6000000 در تمام اروپا متفرقند. پیروان مذهب اسلام 5000000 در بالکان و حدود اورال میباشند. بقیهء ساکنین اروپا عیسوى مذهبند و مذهب عیسوى هم به کاتولیک که پاپ را رئیس مذهب میدانند و پروتستان تقسیم میشود: پرتقال و اسپانى و ایرلاند و فرانسه و ایطالى و اطریش و لهستان کاتولیکند و عدهء آنها 100000000 است. مذهب پرتستان هم بشعب زیاد از قبیل کالونى(183) و لوترى(184) و غیره تقسیم میشود و پیروان آن در انگلیس و اسکاندیناوى و هلند و آلمان شمالى و سویس و هنگرى میباشند. عدهء آنان 11000000 است. مذهب ارتدکس در روسیه و بالکان معمول است و عدهء آن 115000000 است.
ممالک اروپا: اروپاى پس از جنگ جهانگیر دوم (1939 – 1945 م.) شامل ممالک ذیل است: آلبانى، آلمان شرقى، آلمان غربى، اتریش، اسپانیا، انگلستان، ایتالیا، ایرلاند، بلژیک، بلغارستان، ترکیه (اروپا)، چکوسلواکى، دانمارک، روسیه (اروپا) (که در جنگ اخیر قسمتى از مشرق لهستان و ممالک مجاور دریاى بالتیک بدان ضمیمه شده)، رومانى، سوئد، سویس، فنلاند، لهستان، نروژ هلند، یوگوسلاوى، یونان، و چند ناحیت کوچک مستقل.
________________________________________

(1) - Europe.(2) - Azov.(3) - Candie.(4) - Crete.(5) - Roca.(6) - Caledonienne.(7) - Hercynienne.(8) - Vosges.(9) - Harz.(10) - Foret noire. (11) - Massif central. (12) - Sierra Morena.(13) - Pyrenees. (14) - Nethou. (15) - Alpes. (16) - Mont lanc. (17) - Mont - Cenis.(18) - Simplon.(19) - Saint - Gotard.(20) - Saint - Bernard. (21) - Apennins.(22) -Karpathes.(23) - Boheme.(24) Po. (25) Vesuve. (26)Stromboli.(27) - Lipari.(28) - Kanin. (29) - Kola.(30) - candinavie.(31) - Jutland.(32) - Bretagne.(33) - Iberie.(34) - Crimee.(35) - Feroe.(36) - Anglos - Normands.(37) - Baleares.(38) - Corse.(39) - Sardaigne.(40) - Sicile.(41) - Botnie.(42) - Finlande.(43) - Riga. (44) - Sakger - Rach.(45) - Cattegat.
(46) - Sund.47) - Grand Belt.(48) - Petit Belt.(49) - Pas de Calais.(50) - Manche.51) - Irlande.(52) - Gascogne.(53) - Gibraltar.(54) - Lion.(55) – Genes (56) - Tyrrhenienne.(57) - Ionienne.(58) - Adriatique.(59) - Egee.(60) - Bosphore.
(61) - Azov.(62) - Bra.(63) - Mistral.(64) - Sirocco.(65) - Volga.(66) - Oka.(67) - Kama.(68) - Danube.(69) - Dnieper.(70) - Don.71) - Petchora.(72) - Dniester.(73) - Rhin.(74) - Elbe.(75) - Vistule.(76) - Doire. Doria.(77) - Tage. Tajo.(78) - Rhone. (79) - Seine.(80) - Po.(81) - Tibre.(82) Tamaise. Thames.(83)Valdai.(84) - Duna.(85) - Inn.(86) - Inn.(87) - Drave.(88) - Save.(89) - Cumberland.(90)Pavin.
(91) Vetter.(92) - Vener.(93) - Balaton.(94) - Ladoga.(95) - Onega. (96) - Ilmen. (97) - Peipous. (98) - Majeur. (99) - Come. (100) - Garde. (101) - Geneve. (102) - Quatre - Canton.(103) - Zurich.(104) - Po.(105) - Arkhangelsk. (106) - Petchora. (107) - Dvina. (108) - Kalgouev. Kolgouef. (109) - Vaigatch. (110) - Nouvelle Zemble. (111) - Fjords. (112) - Lofoden (113) - Gotland.114) - Oland.
(115) - Aland.(116) - Oesel.(117) - Dago.(118) - Riga.(119) Kurisches Haff.(120) Frisches Haff.(121) - Seeland.(122) - Fionie.(123) - Falster.(124) - Jutland.(125) - Pas de Calais.126) - Zuiderzee.(127) - Anglo - Normand.(128) - St. Mathieu.(129) - Finisterre.(130) - Cantabres.(131) - Hiberique.(132) - Tage.(133) - Roca. (134) - St. Vincent.(135) Gata.(136) - Palos.(137) - Creus.138) - Baleares.(139) ion. (140)Corse.(141) - Sardaigne.(142) Genes(143) Calabre.(144)Messine(145)Malte. (146) - Illyrie.(147) - Ionies. (148) - Moree.(149) - Crete. (150) - Cyclades.(151) - Matapan(152) - Perecop153) - Kertch.154) - Azov.(155) Toundras.(156)Steppe (157) - Celtes. (158) - Gaulois. (159) - Germains.(160) - Slaves. (161)Finois. (162) - Huns. (163) - Baleares.(164) - Corse. (165) - Sardaigne. (166) - Rhone. (167) - Lapons.(168) - Samoyedes. 169) - Volga.(170) - Kalmouks. (171) - Ouralo - Altai.(172) - Greco - Latin.173) - Transilvanie. 174) - Pologne. (175) – Flamand (176) - Tcheque. (177) - Pologne.(178) - Serbo - Croate.179) Galles.(180)Irlande.
(181) - Lithuanie.(182) - Lette. (183) - Calviniste. (184) - Lutherien

- ایران یک / مکزیک سه // سرود ملی // ایران درجام ج

بنام خداوند پاکیها
جام جهانی 2006 هم شروع شده ، 8سال تمامی مردم ایرانی درانتظار این رویداد بزرگ سیاسی فرهنگی اجتماعی ورزشی بودند
حتماً بیاد داریدهنگامیکه درسال 98تیم ما به جام جهانی رفت چه غرور وشادی وصف ناپذیری تمام کشور را پرکرده بود ، درجام 98فرانسه بد بازی نکردیم بعداز20سال دوری از این مسابقات با باخت روبروی آلمان ویوگسلاوی وبرد شیرین وحیثیتی روبروی آمریکا چه عوایدی مادی ومعنوی که نصیب فوتبال ما نشد. بعداز اینکه درسال 2002با باخت شبه برانگیز مقابل بحرین وباخت درپلی اف روبروی ایرلند به جام نرفتیم. یواش یواش گذشته به فراموشی سپرده می شدهمه دست به دست هم با غیرت وتعصب تمامی رقبا را کنار زدیم وبرای بار سوم درتاریخ به جام جهانی رسیدیم ولی بازهم از گذشته درس نگرفتیم دوباره افراد سفارشی شده امثال نصرتی – دائی – نویدکیا – رضایی – میرزاپور تیم ملی را ملک شخصی پنداشتند البته ضعف مربیگری برانکو مزید برعلت بود تا روبروی مکزیک با توجه موارد ذکر شده نیمه اول با برتری نسبی ایران یک بر یک تمام شد ولی درنیمه دوم دست چینی ازبازیکنان که نیمه اول حمله می کردند رو به دفاع بی برنامه آورند وچنداشتباه احمقانه دنیای ازغم و اندوه را برایمان سوغاتی فرستادن ایران سرزمین خوبیهاست والا اگر مردم ما هم مثلاً مثل کلمبیایی ها بودند این شکست افتضاح را جواب می دادند چه می شد آیا دائی ورضایی میرزا پور به سرنوشت آن بازیکنان کلمبیائی دچار نمی شدند براستی چرا نباید از این همه اشتباه درس گرفت میگن دادکان بعد ازجام جهانی میره رد کارش ولی به چه قیمتی اشک میلیونها ایرانی را درآوردن بخدا فوتبال روز این نیست حالا حضرات ژاپن وامریکا را مثال می زنند ومیگن آنهاهم باختن چرا توجیح می کنند والا بهتر ازدائی نصرتی ومیرزاپور هم فوتبالیست داریم چرا تیمی که می تونه حمله باید برتودفاع بی برنامه نه پرسی نه من توم منی ایران باخت مثل همیشه توجیح کردندچرا نباید ازیک مربی شجاع وبا دانش روزاستفاده کرد ساحل عاج هم باخت ولی نه مثل ما تا کی دائی ودادکان وامثال هم باید ارنج تیم را مشخص کنند.....
به امید بازی بهتر ودور از اجحاف درآینده
یه ایرانی که دلش با ایرانه

اینم درباره بازیکنان جام جهانی۲۰۰۶ آلمان world cup 2006 germany

http://www.arabia.msn.com/football_diaries/

Michael Owen

The general feeling in England was that the national team manager should be an Englishman if possible and I think Steve McClaren is a good choice. He has a great record, having worked his way through as a coach at Oxford, Derby and Manchester United before making the successful transition to manager with Middlesbrough.

Ronaldinho

Before anything else, I would like to say I am very happy for winning the 2005/6 Spanish title. It was a season as wonderful as the previous one. Thank you for the Barça supporters who have always been standing by us. They deserve this victory.

Kevin Kuranyi

On Monday afternoon in Berlin, before making the World Cup squad public, our national manager Jurgen Klinsmann informed each player individually as to whether they will be taking part in the World Cup or not.
When Jurgen Klinsmann called me and told me that I was not to be included in the 23-man squad, my world fell apart.

Edgar Davids

All of you at the Olympic stadium last Sunday: thank you for supporting the Suriprofs and the Surinamese people in need after the flood. So much warmth and togetherness is hard to come by else where. Like all of my team mates, I had a beautiful day. I’m sure all those present at the game –enjoying the typical Surinamese entourage- feel the same way too.

Claude Makelele

Now the World Cup finals are really starting to approach with the names of the squads of the national teams announced. I feel honoured to be selected by the French coach Monsieur Raymond Domenech.
It is a very good squad with a good mixture of young players and experienced ones. A few people have sad to me that the French have been generally overlooked by the tipsters and could be the surprise team.

Xabi Alonso

Although I still don’t know for sure whether or not I am going to be fit to play in Saturday's FA Cup final, I am hopeful of making it in time. I trained with the squad yesterday and should do so again today. I planted my foot badly and fell over against Portsmouth last weekend and twisted my ankle but scans showed that it was nothing too serious and I have been able to train

جابلسا jablesa

جابلسا:جابَلس جابَرص. جابَرس جابَرصا. جابرسا. نام شهرى است در جانب مغرب. گویند هزار دروازه دارد و در هر دروازه هزار پاسبان نشسته‌اند و بعضى بجاى لام راى قرشت آورده‌اند. گویند شهرى است بطرف مغرب لیکن در عالم مثال، چنانکه گفته‌اند «جابلقا و جابرسا و هما مدینتان فى عالم المُثُل» و باعتقاد محققین منزل آخر سالک است در سعى وصول قید باطلاق بمحیط. شهرى است بسرحد مغرب هزار دروازه دارد و بر هر درى هزار پاسبان. (شرفنامهء منیرى) :
شهنشاهى که شاهان را زدیده خواب بربندد
ز بیم نه منى گرزش بجابلقا و جابلسا.
فرخى.
اى پسر بنگر بچشم سر در این زرین سپهر
کو ز جابلقا سحرگه قصد جابلسا کند.
ناصرخسرو.
چو زاغ شب بجابلسا رسید از حد جابلقا
برآمد صبح رخشنده چو از یاقوت عنقائى.
ناصرخسرو.
بهرجائى که خواهى‌رفت خواهى‌خورد رزق خود
نخواهد بیش و کم گشتن بجابلقا و جابلسا.
مسعود سعد سلمان.
سخن کز روى حق گوئى چه عبرانى چه سریانى
مکان کز بهر حق جوئى چه جابلقا چه جابلسا.
سنائى.

جابلقا gablega

جابلقا  جابلق. نام شهرى است بمشرق که از آنسوى آن آدمى نباشد. مقابل جابلصا و جابلص. با قاف بر وزن جابلسا شهرى است بسرحد مشرق گویند هزار دروازه دارد و در هر دروازه هزار کس پاسبانى میکنند و بعضى گویند شهرى است در عالم مثال بجانب مشرق و منزل اول سالک باشد به اعتقاد محققین در سعى وصول بحقیقت. (برهان قاطع) (آنندراج). شهرى عظیم بسرحد مشرق، ازپس وى هیچ آبادانى نیست. کذا فى عجائب البلدان. (شرفنامهء منیرى). مؤلف مجمل التواریخ والقصص در ذکر شارستان زربن و شارستان روئین از جابلقا نام برده و حدیثى از ابن عباس آورده است در ذکر حملهء لشکر ملک غاویل که از جابلقا همى آمد بقصد گرفتن شهرستان زربن و بین آنان و لشکر زنگبار جنگ درگرفت... رجوع شود به مجمل التواریخ والقصص ص499 ببعد :
شهنشاهى که شاهان را ز دیده خواب بربندد
ز بیم نه منى گرزش بجابلقا و جابلسا.
فرخى.
اى پسر بنگر بچشم سر دراین زرین سپهر
کو ز جابلقا سحرگه قصد جابلسا کند.
ناصرخسرو.
چو زاغ شب بجابلسا رسید از حد جابلقا
برآمد صبح رخشنده چو از یاقوت عنقائى.
ناصرخسرو.
بهرجائى که خواهى‌رفت خواهى‌خورد رزق خود
نخواهد بیش و کم گشتن بجابلقا و جابلسا.
سلمان.
سخن کز روى دین گوئى چه عبرانى چه سریانى
مکان کز بهر حق جوئى چه جابلقا چه جابلسا.
سنایى.

فرهاد farhad

فرهادکوهکن. مردى است که بنابه روایت کتاب خسرو و شیرین نظامى شغل سنگتراشى داشته و رقیب خسروپرویز در عشق شیرین دختر شاه ارمنستان بوده است. وى سرانجام جان خود را بر سر این عشق گذاشت و هنگامى که خبر دروغین مرگ شیرین را به او دادند از فراز کوه درغلطید و جان سپرد : ... فرهاد فریفتهء این زن [ شیرین ] شد و خسرو او را به کندن کوه بیستون گماشت. فرهاد در آن کوه به بریدن سنگ مشغول شد و هر پاره‌اى که از کوه مى‌برید چنان عظیم بود که امروز صد مرد آن را نتواند برداشت. (ترجمهء تاریخ طبرى بلعمى).
به تندى چنان اوفتد بر برم
که میتین فرهاد بر بیستون.آغاجى.
تا چند کنى کوهى کو را نبود گوهر
در کندن کوه آخر فرهاد نخواهى شد.خاقانى.
که هست اینجا مهندس مردى استاد
جوانى نام او فرزانه فرهاد.نظامى.
هوسکارى آن فرهاد مسکین
نشان جوى شیر و قصر شیرین.نظامى.
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم.
سعدى.
شهرهء شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنى فرهادم.حافظ.
ترکیب‌ها:
 
– فرهادصفت.؛ فرهادکش. فرهادوار. رجوع به این مدخل‌ها شود.